• وبلاگ : شعرهاي مهدي شهابي
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 28 خصوصي ، 202 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    lمهدي جان سلام
    بروزم با لينک يادداشتي از محمد حسين انصاري نژاد، با عنوان "درنگي در سي رباعي" .
    قدم رنجه بفرما.
    دير اومدم ولي تر و تازه بودي مثل درختي که هميشه براي چند تا پرنده بي پناه خونه داره.شعرت رو مينويسم رو يه صفحه کاغذ و ميزنم رو ديوار اتاقم.
    سلام
    به روزم با شعرهايي براي الهام

    يک غزل
    و يک مثنوي

    منتظرم

    با احترام:
    اکرم حيدري
    سلام
    آقا خيلي مخلصيم
    پاسخ

    فدات صابر جان .... ما بيشتر


    سلام

    آقا چرا به روز مي کني به ما خبر نميدي؟


    سلام. تشکر مي کنيم از حضور ارزشمند شما.واقعاً لطف کرديد. شما هم با احترام لينک شديد. با تشکر. در پناه هميشه ها.
    + محمد 
    قربان آن کسي که دلش با زبان يکيست
    تو خوبي ؟
    ما که بديم و اين روزا آينه هم مارو نميشناسه.
    ببخش مهدي جان بازم سلام يادم رفت!
    سلام
    اينام واسه غزل ماهت.
    پاسخ

    سلام .... من چن تا رفيق عزيزتر از جان دارم كه اسمشون محمد هست .... تو كدومشوني محمد جان ؟


    سلام
    مجموعه رباعي
    "يک چاي براي آدم برفي"
    منتشر شد.

    سلام حاج مهدي شهابي

    دعوتيد

    اطّلاعيّه:

    اولين فراخوان جهاني و اختصاصي « شعر زلال »

    بنـام خــدا

    خداوند شاه و گدا

    عزيزي که جان ِ مرا خلق کرد

    توکّـل دريـن ابتـدا

    بدان مقتدا

    ضمن سلام و احترام بر خدمت اساتيد و شعر دوستان عرصه ي هنر و ادبيّات .

    چنانچه عالمان و ناظران فعال در اينترنت مستح..

    سلام

    پس از ماهها به روزم

    خوشحال مي شم نظرتون رو بدونم

    با سپاس


    + سميه محمديان 
    سلام جناب شهابي وقتتون به خير باشه
    با اطلاعيه اي به روزم خوشحال مي شم سري بزنيد اگر.

    به دستهاي خودم ... اعتماد خواهم کرد!
    به دستهاي نحيفم ... که زنده اند انگار!!!


    هستي ... اشکت در مي آيد!
    نيستي ... اشکت در مي آيد!

    اما ... " بودن به از نبود شدن ... خاصه در بهار! "
    هستم وخواهم بود!

    با

    دانلود يک آهنگ خوب...

    يک کتاب خوب!

    يک داستان خوب...!!


    به روزم ... با حرفها ودردهايي که خوب مي دانم از کجا آب مي خورند!

    ... و غمگين ترين چهارپاره اين روزهايم!!!

    اين اولين پست وبلاگ من است!


    من

    تو را براي شعربرنمي گزينم

    شعر

    مرا براي تو برگزيده است

    در هشياري

    به سراغت نمي آيم

    هر بار از سوزش انگشتانم

    در مي يابم

    که باز نام تو را

    مي نوشته ام

    « حسين منزوي »

    آپم

    سلام بر مهدي عزيز
    اخوي تو نه فقط به فقير فقرا سر نميزني، حتي از بروز شدن هاي دير به ديرت هم ديگه با خبرمون نميکني، تا خودمون برا دعوت و .... که اومديم بفهميم!

    منم ... عروسک نخ ­دار ساده ات که شبي
    به صحنه آمده بود و خودي نشان مي­ داد


    به هر حال مثل هميشه لذت بردم از کارت و ميدونيکه نقد بلد نيستم.

    ارادت همچنان باقيست......
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >