سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعرهای مهدی شهابی
...


1- به رحیم پورنجف رفیق گرمابه و گلستانم که این غزلم رو دوست داشت و هر از گاهی بعضی از بیت هاش رو زمزمه می کرد. او که این روزها غربت ترکیه را با عشق تاب می آورد تا وقتی برگشت ، با  دکترایش خیلی چیزها را به خیلی ها ثابت کند.
2- به همه دوستان دیده و ندیده ام که از رهگذر همین وبلاگ شناختمشان و چقدر دوستشان دارم.
3-  ...


 

زمانه با تو به من روی خوش نشان می­‌داد
به پای خسته و بی­‌تاب من توان می­‌داد

منم ...  عروسک نخ‌­دار ساده‌ات که شبی
به صحنه آمده بود و خودی نشان می­‌داد

به کام من نشد ایام با تو سبز شدن
بهار آمدنت طعمی از خزان می­‌داد

تو لقمه‌ی دهن من نبوده­‌ای ای کاش
خدا فراخور این نان به من دهان می­‌داد

کسی هنوز نپرسیده از من ساده
دلت برای که اینگونه امتحان می­‌داد ؟

همیشه غالب و مغلوب خویشتن بودم
همیشه‌های دلم بوی هفت­‌خوان می­‌داد

گذشتن از تو برایم حماسه بود اما
پس از تو چاه ندامت اگر امان می­‌داد

نشد به کام من ایام با تو سبز شدن
زمانه کاش به من روی خوش نشان می­‌داد




کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی شهابی 89/8/13:: 4:34 عصر     |     () نظر