از هول عسل پاپی کندو شده بودم
ای دوست ببخشید که پُررو شده بودم
در برکه ی چشمان تو تنها به تصادف
آن اردک زشتم که شبی قو شده بودم
نادیده بگیرید اناالحق زدنم را
جَوگیر دوتا حلقه ی گیسو شده بودم
میخورد به هم حال من از برف و زمستان
آخر به هوای تو پرستو شده بودم
تا وصله زنم زندگیم را به نگاهت
دیدید که باریکتر از مو شده بودم
گفتم که : شدم قاطی مرغان و تو گفتی:
یک سوء تفاهم شده ، هالو شده بودم
فردای همان روز تو بانو شده بودی
من نیز که در چشم تو یارو شده بودم
بانوی غزل های من ای خوب ، ببخشید
کز هول عسل پاپی کندو شده بودم
کلمات کلیدی:
بستیم بس که دل به دل بت پرستمان
داد عاقبت نگاه شما کار دستمان
با یک تبسّم تو فرو ریختیم و شد
بیجنگ و خون به نام شما هرچه هستمان
آن شب که میهمان شب شعر من شدی
یک شهر باخبر شده بود از نشستمان
من عاشق تو، عاشق من تو، چقدر زود
میشد ولی چه دیر خبردار شَستمان
میرفت تا قُرق شوم از حسّ و حال تو
پر میشد از هوای تو بالا و پستمان
تا اینکه رعد فاصله ها سر بلند کرد
مانند ابرهای بهاری گسستمان
ما دو نهال ، بیشتر از این نبوده ایم
اما چه زود خشم تبرها شکستمان
کلمات کلیدی: