• وبلاگ : شعرهاي مهدي شهابي
  • يادداشت : سوء تفاهم
  • نظرات : 34 خصوصي ، 217 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15      >
     

    سلام

    ممنون از حضورتون من هم شما رو لينك كردم

    اميدوارم با حضورتون و نقدهاتون شعرهاي .... من بهتر شه

    سلام:

    نماز و روزتون قبول التماس دعا

    خواندمت دوست من ...

    انتظار كار جدي تري رو ازتون داشتم...

    دوستي مون پايدار...

    سلام

    به خاطر ندارم تا به حال به آتش يخي آمده باشيد

    خوشحال ميشم اگه با حضورتون آتش يخي رو روشن تر كنيد

    با سلام... آپم با:

    - سرنوشت غم انگيز يک روزنامه

    - نخستين تجربه هاي زيستن با مرگ!

    - همدردي با ابليس

    - در ستيز با شعر

    - و ... دوضه هابيل

    منتظر حضور ارجمندتان

    تابعد...

    سلام

    غزل زيباتونو خوندم . در واقع خيلي خوب بود . فقط از بيت 6 خوشم نيومد . بهتر بود طور ديگري مي نوشتيد .

    خيلي لذت بردم

    ممنون

    سلام ها بر مهدي گلو عزيزم

    راستش نمي خواستم بگم عالي بود و از اين حرفا

    چون شعرهاي خوب - بي تعارف - ازت كه خيلي شنيده ام

    اما

    قبل از خوندن نظرات را بررسي كردم و ديدم كه خانم بصارتي بيشتر حرف هاي من را زده اند و ديگه نخواستم زياد بنويسم

    اما شروع و انتخاب موضوع ات خيلي خوب بود و بعضي جاها هم - البته به نظر من - از نظر معنايي با اينكه جور درمياد،‏ولي زياد اين نوع معاني نه به كار رفته است و به كار هم نمي رود

    مثلا

    در بيت اول شما مي فرماييد كه به نوعي شما گرفتار و يا عاشق و يا دوستدار همان عسل يا بانوشده بوديد

    ژس در بيت دوم شما كه نبايد در چشم طرف قو شده باشيد،‏بلكه بايد طرف در چشم شما باشد

    يعني وقتي شما از هول عسل در ژي كندو شده ايد،‏چرا بايد در چشم طرف مقابل زيبا بشويد - طرف بايد در چشم شما زيبا بشود كه شما هول بشويد.

    ولي اقاجان زيباست ديگه

    در ضمن اينو خودمو كشتم تا در اوردم كه بارهاي ديگر شعر منو هم شماها اون نظرتان را بنويسيد

    و در ژناه حق...

    پاسخ

    قربون آرباطان عزيزم.... تركيب بندي جمله ي (سطر) آخرت منو كشته.....فدات شم....بي قرار ديدنتم....

    در برکه­ي چشمان تو تنها به تصادف
    آن اردک زشتم که شبي قو شده بودم


    سلام

    واقعا غزل زيبايي بود و در بعضي ابيات تصاوير زيبايي ارائه شده بود

    موفقترين باشيد

    ياعلي

    سلام به شما ، ممنون از مهر و لطف حضورتان . آقاي شهابي! غزل شما را به دقت و تکرار خواندم . ولذت بردم. اين غزل با آهنگ زيبا و حس عميقي که دارد مي تواند با عواطف مخاطبينت کنا ربيايد ويا حتي تکانشان بدهد. .شعر با يک حسن تعليل تا اندازه اي موفق شروع مي شود . در بيت اول و در مصرع اول . مي ماند نشستن واژه ها سر جاي خودش که متاسفانه انتخاب قافيه ء مد نظر شما اين ويژگي را از غزلتان گرفته وموسيقي دروني آن را بر عکس موسيقي بيروني اش به سمت نا زيبايي برده است . و باعث شده که تا انتهاي شعر بين دو و شايد هم چند زبان ابيات سرگردان بمانند .« پررو / حلقه گيسو / هالو / پاپي /يارو /انا لحق / سو ء تفاهم / قاطي / وصله /جو گير و... » نشستن اين واژه ها در کنار هم در يک غزل که شاعرش اصرار به کلاسيک سرودن آن دارد ، خوش ننشسته . بعضي جاها هم گرفتار ضعف تا ليف شده است : « مي خورد به هم حال من از برف زمستان » اين يک نمونه است که شکستن « به هم خوردن » به ان صورت که آورده ايد نا زيباست. معمولا ً در غزلهاي بدون رديف اين مشکل پيش مي آيد که به نا به محصوريت واتزام قافيه ارکان جمله به هم مي ريزد ولي شعر شما هم رديف دارد وهم قافيه.بعضي اصطلا حات عاميانه هم در کنار بعضي ابيات فخيم خوش ننشسته : گفتم که شدم قاطي مرغان و... دوست با ذوقم گفتار با نوشتار خيلي فرق مي کند. و شما در اينجا گفتار را خواستيد به نوشتار مبدل کنيد اما زياد موفق نبوده . آنهم در شعر و شعر کلاسيک که جاي خودش را دارد. تا وصله زنم زندگيم را به نگاهت
    ديديد که باريکتر از مو شده بودم

    اين بيتت خوب است واگر به جاي وصله از پيوند زدن کار مي کشيديد خيلي بهتر بود. به هر حال حس مسلط و اهنگين بودن اين شعر ويژگي خوب ان است که مخاطب را از خواندنش پشيمان نمي کند . اما خوب تر بود که زبانش يکدست مي شد. اين آوردن مصرع اول به عنوان صنعت رد المطلع- البته اگر اشتباه نکنم – چندان لازم نبود وکمکي به زيبايي غزلتان نکرده و انگا ربازهم براي پر شدن شعر صورت گرفته است .

    به هر حال ببخشيد واينهمه پرحرفي يعني اينکه من شعر خوب شما را به دقت خواندم.

    با احترام :

    سيده زهرا بصارتي

    سلام بر مهدي عزيزم

    تا خشکي شب تر شود از بارش نورت
    من با غزلي آپم و مشتاق حضورت
    [گل]

    زود بيا که گفتني ها دارم

    سلام آقاي شهابي عزيز

    بعد مدت ها كه به روز كردين غزلتون واقعا چسبيد

    بي اغراق لذت بردم

    محصوصا بيت هاي ابتدايي شعرتان زباني صميمي داشت .

    در برکه­ي چشمان تو تنها به تصادف
    آن اردک زشتم که شبي قو شده بودم


    محور عمودي هم در بيت ها خيلي خوب رعايت شده بود

    دست مريزاد.

    ياعلي

    سلام.

    معذرت بابت تاخيرم.

    تبريك ميگم.واقعا غزلي زيبا بود.خيلي لذت بردم.

    در ضمن ممنون از حضور و دعوتتون.

    يک استکان غزل به روز است

    سلام

    غزل زيبايي بود

    لينكتون اضافه شد رفيق!

    در پناه بارون

    سلام بر خدمت دوست بسيار عزيزم جناب شهابي!

    در اين غزل شيرين شما ، يك احساس گرم موج مي زند و در يك عالمي تازه لذت خاصي را با خودش براي خواننده به همراه دارد . ليكن از لحاظي ديگر كمبود هايي هم دارد .من نظر خاصم را اعلان مي دارم در عين حالي كه حق تجاوز به ميدان احساستان برايم مقدور نيست.

    از قافيه هاي ضعيف استفاده كرده ايد براي اينكه حرف مشتركشان تنها ( و ) است

    و شايد هم براي حفظ موضوع مجبور بوده ايد

    واژ ه ي ( جوگير) هرچند مفهوم عالي نسبت به موضوع دارد اما به دنبال عبارت اناالحق معمولا اگر ( سرمست ) مي آورديد بهتر بود و يا اگر ( درگير ) مي آورديد وزن هم روانتر مي شد.

    برف و زمستان تركيب يا عبارت مرتبت خوبي نيست راستش اين است كه بنويسيم : ( برف زمستان يا فصل زمستان ) ، براي اينكه از لحاظ ادبي به دنبال برف ، باران، تگرك ، كولاك ... وبه دنبال ..... البته اينها را خودتان بهتر مي دانيد ..جسارتم راببخشيد!

    در بيت 6 شما يك تصويري در ذهنتان آفرِيده ايد من آن تصوير را درك مي كنم اما فكر نمي كنم كه برداشت همه مثل من تيز باشد براي اينكه دو مصرع همديگر را قفل نمي كنند.

    در بيت 7 هم شعريت را از دست داده و ضعيف عمل كرده ايد

    ولي روي هم رفته عسلي بود كه نوشيدم

    شيرين قلم بمانيد

    سلام

    تبريک بابت هم پست جديدت و هم قبول شدنت از ارشد

     <    <<    11   12   13   14   15      >