مهدي جان سلام
به روزم !
سلام آقاي شهابي
بروزم باز هم با حضورتون به آتش يخي روشني
ببخشيد
دوباره سلام
دوباره عذر مي خوام
دوباره نوشتم
بي صبرانه منتظرم
براي امام غريبم...
با غزلي به روزم...
سلام آقاي شهابي عزيز
با دو ترانه در وبلاگ جديدم به روزم
و منتظر نظرات ارزشمند شما
زيارت قبول
سلام مهدي جان.
آقا هردوتاش قشنگن هم عكست هم شعرت.
ولي شعرت به نظر من بيتهاي اولش قويتر و زيباترن سه بيت آخر كمي افت داشت...خيييييييييييييييييييلي ميخامت.
سلام.
در حالي كه به شدت داشتم كامنت عصبانيت از نوع حاد و واگيردار رو مي ذاشتم، از وبلاگ حجت الاسلام والمسلمين صالح سجادي كشف شديد.(اين چه خوشگل خميازه مي كشه.آدم باهاش همزادپنداري مي كنه !!!)
الان دارم به روز مي كنم اما از شعر خوشم اومد دوباره ميام بخونم.
اما مي خورد به هم خوب ننشسته هــــــــــــــــــــا !!
عكس هنري خوبي گرفتين.
و مثل خيلي ها دست نذاشتين رو صورت و دماغ و چشم و سيبيل.
حالا داشتين كجا مي رفتين با قطار كه بيرون منظره ي دل انگيز داشته؟؟!!!!
.
راستي اين كد امنيتيه مثل كد ثبت نام كنكور عجيب غريبه.
انقد كامنتا امنيتي شدن؟؟
اينا چه خوشگلن !!
بلاگفامون(!) ازينا نداره.
اوليه چشاش نازه هــــــــا.
خب خدافظ.
سلام .دعوتيد به آتشکده اي در شاهرودبراي خوانش و نقد :شهر در تو خلاصه مي گردد، در دهانت که «دره ي گل سرخ»«چشمه ي هفت رنگ» چشمانت، شاهرودي ترين شراب زمانچشم هايت دو «سيب يار مسيح» ، ششمين آسماني مکتوبعزلت «بايزيد بسطامي» ، غربت عارفانه ي «خرقان»درختهاي چنار از دوسوي خيابان به هم ديگر نگاه مي کنند و آن بالا دور از نگاه ها همديگر را بغل گرفته اند و دارند به بيشه زاري فکر مي کنند که چقدر آرامشش عجيب و وحشي است! منتتظر گامهاي سبزتان هستم و فکر مي کنم به هيزمهايي که نمي گذارد ايمان شاعرانه اي در اين آذرکده ضعيف شود
سلام
به روز هستم :
صدايم را مي شنوي ؟
سري بزنيد
خوشحال ميشم .
با احترام