سلام
ببخشاي اگر دير آمدم
غزلت بسيار دلنشين است
آنقدر زيباست که ناچارم دو نکته که البته سليقه اي ست مطرح کنم:
1-دسته گل هايي که در اين سالها دادم بر آبيک به يک با لطف دستان تو پس خواهم گرفتاي کاش به جاي"بر" از "به" استفاده مي شد.2-شهر ، خالي نيست از عشاق خواهي ديد بازراه بر پرده دري هاي هوس خواهم گرفت"ه"ناملفوظ به اجبار وزن بايد ملفوظ خوانده شود.
طبعت سرشارتر عزيز
به روز ام دوست آسماني
سلام دوست من!
آقا ممنون از نظرتون و با نظرتون کاملا موافقم
مهدي جان فضاي اينترنت فکر کنم با فضاهاي ديگه خيلي متفاوته و سليقه هاي مختلفي اينجا مي چرخن و من سعي مي کنم شعرايي رو که بهشون ترديد دارم بگذارم و ببينم دوستان نظرشون چيه
مثلا غزلي با اين مطلع تو اينترنت گذاشتم:
چند وقتي ست که گيجم پکرم تعطيلم
يعني از حال خودم بي خبرم تعطيلم
ولي وقتي برا کتاب شعرامو جمع مي کردم اصلا راي نياورد
يا خيلي شعراي ديگه
ما هم دلمون تنگ شده عزيز بيا بندر دريا رو واسطه مي کنيم تا کدورتا برطرف بشه
در پناه بارون
هنوز مي نويسم و شايد بخواني ام :
1. يه دل ايروني
2. چشم حسود دور
..................يا علي مدد[گل]
سلام.
بروزم با...
دستت را بگذار روي شانه ي آفريقاو براي مردم افغانستان يک "کوکا کولا" باز کنالقاعده به زودي به اتاق مان حمله مي کند
به اميد ديدار
[گل]
سلام دوست بزرگوارم
با زلالي تازه بروزم
سلام شاعر
احوال شما؟
زيبا بود
لذت بردم
ببخشيد بايد زودتر سر ميزدم
موفق باشيد
ياحق
با عرض سلام وخسته نباشيد
شعر بسيار زيبايي بود لذت بردم
با غزل "نقاره ها زدند: ............ به روز هستم
منتظرتون هستم با نظرات خوبتان
سلام مهدي جان
ممنون بابت آمدن هاي گرم و صميمانه ات
سلام دوست عزيز.
غزلتون واقعا زيبا بود.با يک رباعي جديد به روزم.