گر تو شيرين زماني نظري نيز به من کن
که به ديوانگي از عشق تو فرهاد زمانم
درم از ديده چکانست به ياد لب لعلت
نگهي باز به من کن که بسي در بچکانم
سخن از نيمه بريدم که نگه کردم و ديدم
که به پايان رسدم عمر و به پايان نرسانم
به روزم