سلامناپرهيزي به روز است با: « ومن مسافرم ... »
وبا احترام منتظر حضور و نقد و نظرتان
از هول عسل پاپيِ کندو شده بودماي دوست ببخشيد که پُررو شده بودمدر برکهي چشمان تو تنها به تصادفآن اردک زشتم که شبي قو شده بودمناديده بگيريد اناالحق زدنم راجَوگير دوتا حلقهي گيسو شده بودمميخورد به هم حال من از برف و زمستانآخر به هواي تو پرستو شده بودم
سلام دوست من خيلي زيبا بود مجصوصا اين دوبيت كه به دلم نشست راستي من هم با يك مثنوي بروزم و چشم براه شما
رفت تا پرچم او بوي شهامت بدهد
آب را از لب خشکيده خجالت بدهد
رفت تا حاصل احکام خدا جان گيرد
از دل معرفتش روح تو فرمان گيرد
سنگ در زير نگاهش طبقي دُر مي شد
به من در اين چمنستان فراغ سبز بده
به جاي پارچه ي سبز باغ سبز بده
به فن رنگرزي روز ما سياه مكن
به جاي مرغ به ما كم كلاغ سبز بده
زخط قرمز خون شهيد ها مگذر
به دشمنان وطن كم چراغ سبز بده
خواستم تشكر كنم كه سرزديد
با اينكه خيلي وقته به روز نيستم
ولي لطف كرديد ممنونم
اطلاعيه از وبلاگ غزل هاي دادا :
عنوان شعر هاي جمعه ي آينده :
1- دو غزل تازه و مهمّ - در خصوص غدير خم ( فارسي )
2- گيج قالميشام زمانه نين آنجاق چيخارينا ( تركي )
سلام
عيد مبارک
با نامه اي به يک استاد خود خوانده به روزم.
سلام اولين بار بود كه به وبلاگتون سر زدم
عالي بو مخصوصا شعر آخري
سر بزنيد خوشحال ميشم
پس بمان
حتي اگر افق آرزوهايت
آنقدر دور است
که به نقطه اي مي ماند،
در امتدادي دور دست...
سلام.آپم و منتظر.