• وبلاگ : شعرهاي مهدي شهابي
  • يادداشت : سوء تفاهم
  • نظرات : 34 خصوصي ، 217 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    از هول عسل پاپيِ کندو شده بودم
    اي دوست ببخشيد که پُررو شده بودم

    در برکه­ي چشمان تو تنها به تصادف
    آن اردک زشتم که شبي قو شده بودم

    ناديده بگيريد اناالحق زدنم را
    جَوگير دوتا حلقه­ي گيسو شده بودم

    مي­خورد به هم حال من از برف و زمستان
    آخر به هواي تو پرستو شده بودم

    سلام دوست من خيلي زيبا بود مجصوصا اين دوبيت كه به دلم نشست راستي من هم با يك مثنوي بروزم و چشم براه شما

    رفت تا پرچم او بوي شهامت بدهد

    آب را از لب خشکيده خجالت بدهد

    رفت تا حاصل احکام خدا جان گيرد

    از دل معرفتش روح تو فرمان گيرد

    سنگ در زير نگاهش طبقي دُر مي شد