سلام ها بر مهدي گلو عزيزم
راستش نمي خواستم بگم عالي بود و از اين حرفا
چون شعرهاي خوب - بي تعارف - ازت كه خيلي شنيده ام
اما
قبل از خوندن نظرات را بررسي كردم و ديدم كه خانم بصارتي بيشتر حرف هاي من را زده اند و ديگه نخواستم زياد بنويسم
اما شروع و انتخاب موضوع ات خيلي خوب بود و بعضي جاها هم - البته به نظر من - از نظر معنايي با اينكه جور درمياد،ولي زياد اين نوع معاني نه به كار رفته است و به كار هم نمي رود
مثلا
در بيت اول شما مي فرماييد كه به نوعي شما گرفتار و يا عاشق و يا دوستدار همان عسل يا بانوشده بوديد
ژس در بيت دوم شما كه نبايد در چشم طرف قو شده باشيد،بلكه بايد طرف در چشم شما باشد
يعني وقتي شما از هول عسل در ژي كندو شده ايد،چرا بايد در چشم طرف مقابل زيبا بشويد - طرف بايد در چشم شما زيبا بشود كه شما هول بشويد.
ولي اقاجان زيباست ديگه
در ضمن اينو خودمو كشتم تا در اوردم كه بارهاي ديگر شعر منو هم شماها اون نظرتان را بنويسيد
و در ژناه حق...