درود مهدي شهابي عزيز
نميداني چقدر خوشحالم از خواندن غزلهايت. خيلي خيلي خيلي حال كردم. چقدر خوششانسم من كه تو وبلاگم كامنتت رو ديدم و به اينجا اومدم. اهل اغراق نيستم غزلات خيلي خوبن. الان تونستم غزلهاي روي صفحه رو بخونم اما سر فرصت تمام آرشيوت را خواهم خواند. موفقتر باشي. راجع به غزل آخر، بيت يوسفت محشر بود. فقط يه نكته كوچولو. دستي كه معشوق رو چيره باشه شايد خيلي خوب نباشه يه ذره عيني ترش دستي كه لمس كرده، نوازش كرده . يا ... . به نظر من اينا از چيده بهتره.
به به!
واقعا لذت بردم. يه غزل قوي با حس فوق العاده! چسبيد!
زنده باشين.
دوست مي دارم...
.
خوشحالم آپ کردي
بر مي گردم...