• وبلاگ : شعرهاي مهدي شهابي
  • يادداشت : تلفيقي از تمام بدها و خوب ها...
  • نظرات : 66 خصوصي ، 187 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13      >
     

    بالا بلند سنگدل من هنوز هم
    گاهي به لطف چشم شما از بلا پُِرم
    سلام

    با غزلي بروزم

    منتظر ...

    سلام

    واژه واژه و گوشه گوشه شعرتون سرشار از زيبايي بود

    وقتي بهانه ها دم دستي است گريه را
    يعني تو نيستي و من از ماجرا پُرم

    مهدي جان سلام

    انشالله سلامت باشي پسرم خواستم احالي گرفته باشم

    .

    به روز شد

    و از درد هاي بي سر و تهي شروع کرد که

    شبيه مسمط بود !

    و

    به کاريکاتورهاي رونالد سيرل رسيد .

    وقتي به چشم هاي بارت نگاه کرد ،

    فهميد غزل شعر نيست !!

    قصه هنوز تمام نشده بود

    با چهارپاره اي ...


    « دوربينت هنوز برعکس است

    برکه ات روي ماه افتاده

    آنقدر گريه کرده اي انگار

    که علي توي چاه افتاده ! »


    منتظر خوانش شماست .

    با احترام

    .

    سلام همدرد

    خبر تلخ بود وکوتاه
    .
    .
    که ويران ترين دليل آمدنت خدا حافظي است

    در محضر عشق بندگي خواهد کرد
    دربال وپرت پرندگي خوهد کرد
    اي زخم ِغريب ِ بعد از اين ، دردا مرد!
    با مرگ تو مرگ زندگي خواهد کرد


    ياعلي

    سلام مهدي عزيزم

    خوبي؟ كم پيدايي برادرم

    اميدوارم هرچه زودتر مشكلات كاري بي كاري ات به اتمام برسه و فارغ از كارها و بي كاري ها به كار زيباي شعر بپردازي

    عزيزم شعرت رو قبلا از خودت شنيدم و مثل هميشه خيلي قشنگه و پر از حرفهاي تازه هست

    اما آيدا دانشمندي درست گفته

    كمي در بعضي جاها زبان شعرت آزار دهنده شده مثلا از (ز) يا (مكن) استفاده كردي

    مي دوني كه شعرهاتو دوست دارم

    + آيدا دانشمندي 

    زبان خيلي دوگانه شده توي اين شعر

    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اين پست را فقط براي « تو» مي نويسم !
    ...
    بروزم با
    {ميخواستم چند تا تبريک گنده گنده براي خودمان ارسال کنم
    ...
    با تکه پاره هايي از اوريانا فالاچي
    ...
    اکبر اکسير
    ...
    از "درد دل هاي روزنامه اي " ِ اين روز هايمان
    ...
    از اينکه پاييز سال پيش توي شناسنامه ي هم نفوذ کرديم
    ...
    از زمستان پارسال ،اولين سفر بعد از نامزديمون به تهران ، که در مسير رفت و برگشت داشتي " چارپاره ي مرکبت " رو مي سرودي
    ...
    از اينکه دستگاه هاي "کپي" شاعر شده اند
    ...
    از اينکه بعد از تو خيلي ها آمدند و چارپاره ي مرکب نوشتند
    ...
    بعد آمدند و روي بچه اسم هاي سر راهي گذاشتند .
    ...
    تا حالا هديه ي تولد زورکي گرفتين ؟؟ژ
    ...
    و چند تا شعر
    ...
    مثل خنده به ريش دنيا نيست ؟
    رژ ِ لب هاي تند و ثابت من ؟!
    ريده انگار روي صورت فحش
    پشت اين ميز ها توالت من
    مينياتورهاي واقعي هستم !
    ...
    از روي ميزم جمع کن اين خرت و پرتت را
    گل هاي زرد و آبي روي تي شرتت را
    ....
    با لکه هايت اين کک و مک، بي رژِ گونه
    ميخواهدت با «دوست دارم» هاي اين گونه
    ...
    حالا برگشته اي ، نشسته اي ور ِ دل من و داري شماره ي کفش هايت را با شماره ي کفش هايم مقايسه ميکني...

    اين روز ها مجبوري فقط مقايسه کني .

    سلام

    به روزم ومنتظرحضورگرمتان

    مهدي جان سلام

    گرچه مدتي است تازه کارها را خوشحال نميکني و لايق نقد نميداني اما:

    به روزم و مثل هر بار چشم به راهت، و مشتاقنقدهاي خواندني و پر مغزت.

    يا علي
    .

    به روز شد

    و از درد هاي بي سر و تهي شروع کرد که

    شبيه مسمط بود !

    و

    به کاريکاتورهاي رونالد سيرل رسيد .

    وقتي به چشم هاي بارت نگاه کرد ،

    فهميد غزل شعر نيست !!

    قصه هنوز تمام نشده بود

    با چهارپاره اي ...


    « دوربينت هنوز برعکس است

    برکه ات روي ماه افتاده

    آنقدر گريه کرده اي انگار

    که علي توي چاه افتاده ! »


    منتظر خوانش شماست .

    با احترام

    .

    سلام جناب شهابي

    شعر زيباتون رو خوندم و لذت بردم(مثل هميشه)زنده باشين...

    در ضمن منم بروزم و منتظر قدم رنجتون...

    + حميد 

    سلام مهدي جان اين ايام سوگواري رسول راستين عدالت وائمه ي هدي تسليت باد

    بهترينهارا

    برايت ارزو ميكنم

    سالام

    مهدي بي غزليندن چوخ لذتلنديم ان ايي غزللردن بيري دي كي من اوخوموشدوم گويلون بير سربست توركي شعير ايسته سه گوزتليرم

    سلام بر شهابي مهربان

    دعوتي به تعبير خواب سياسي من

    من و ستارخان و پلوي سفارت انگليس و کيک و سانديس صلواتي

    سلام

    خواندم لذت بردم و خوشحالم که بالاخره به روز شديد

    شاد بمانيد.

     <    <<    11   12   13      >